بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ

برادرم حاج احمدرضالطفی

سلام ودرود خدای مهربانی ها پیشکش 38سال عاشقانه ها

یلان ودلاوران افسانه های آن مرد شیرین سخن پارسی گو،هرگز از یادها برون نخواهندشد،چراکه آن مرکز بشربوده و زآن سو پیروز تمام دنیا،اینجاست که نیک می دانم چه روزهایی بخاطر آرزوهای کوچک بسیاری از اطرافیان،آمال وخواسته های بزرگ خویش ز یاد بردی.

گر چروکی بر دستان و سیمای خسته ات جاخوش می نمود قیمت نانی بود که در مائده های شادی های این وآن ومن ارزانی می داشتی، هنوز از خاطرم نرفته است آن سان که بسیار از سردی وبرودت ایام برخود لرزیدی تا خدای ناکرده شراره آتش خانه های بسیاری از عزیزان به خاموشی دل نسپارد.اگر این دفتر38 ساله بار دگر از نو نوشته شود تو از برای چون منی بمانند رستم دستانی که از نبردی نا برابر از آوردگاه حیات برگشته ای هر چند خستگی را شاید در وجودت احساس کنم اما این سربلندی ات است که به حقیقت روی نهاده واحساس را شرمنده.

احمد جان بگذار وخواهشا بگذار تا تو را سیمرغ خیالم بنامم و پرهای خسته ات را به بوسه ای میهمان کنم و بر دیدگان بی فروغم بگذارم و از بابت تو چنین سروده برلوح سفید قلبم بسرایم که به آشیانه خوش آمدی ای سیمرغ باورهای روزها و شب های تنهائیم و به سهم خود شاید درمان کنم آن بی فروغی چشمانم را آن سان که بگویم،خسته نباشی واین روز برتو مبارک باشد به عینه نیز دیده باشم.

درتفسیراین تصویر حاج احمدضابرای مان بنویسید

برادر بسیارعزیزم حاج احمدرضا درحالی که اشک هایم جاریست یاد می کنم از روزهایی که تمام وجودت را فدای بهترین خلق خدانمودی وبه خود می گویم کاش می گذاشتند همچنان براین عهد بمانی اما این سو به وجودت می نازم که راه را بی راهبان رها نکردی وبا،اعمال ورفتارت دهها احمدرضا متولد نمودی واینجاست که می گویم:

دلاور به یقین می گویم که این مرحله جدید از پربارترین ایام زندگی پرثمرتان است و این زیبا دوران برشما مبارک باد

دوست همیشه کوچکت:مجتبی باجلانی