آغوش گرم پدر مجتبی باجلانی کامیارانی

پایگاه نحلیلی خبری اخبار کامیاران

آغوش گرم پدر مجتبی باجلانی کامیارانی

۱۰۹ بازديد

آغوش گرم پدر

مجتبی باجلانی کامیارانی

اخبارکامیاران:تصویری دردناک از کودکی فلسطینی که به همراه پدر قربانی زیاده خواهی مشتی صهیونیست ازخدابی خبرشدند آزادگان جهان براین درد گریستند،من نیز اشک ریختم همچو آن آزادگان چون خود شاهد مرگ بی گناهان زیادی بوده ام.

اما گریستن نه بخاطر مرگ شان

چراکه هرروز درآن سرزمین شاهد مرگ صدها کودک بی گناه هستیم گریه به خاطر خفتن بر سینه پرمهر پدر حتی بعد از شهادت او،وپدر

امامدعیان دروغین حقوق بشر چه گفتند؟

آیا آنان برای دقایقی سیاست را کناری گذارده وچون همه ی دیگرانسان ها براین مصیبت گریستند؟

خیر نگریستند چون اصولا این طیف اصلا مفهوم گریه را نمی دانندو با اشک ریختن بیگانه اند.

برعکس تمامی ملت های دنیا آنان برای بانی این همه جنایت گریه سردادند.

به دادگاهی به اسم لاهه تاختندکه چرا حکم به دستگیری قاتلین این کودکان مظلوم (بنیامین نتانیاهو و گالانت) داده است؟مگر نه این است که آنان ازسرزمین مادری خود دفاع می کنند؟

بارخدایا آیا اینان وقت دروغ گفتن حتی برای لحظه ای،آری حتی برای ثانیه ای هم که شده شرم نمی کنند؟

آیانمی دانند که ملت ها می فهمند؟که اینان در حال دروغ گفتن هستند؟

کجای فلسطین حتی زمان حضرت یعقوب وحتی بسیار جلوتر زمان حضرت ابراهیم علیهما السلام متعلق به قوم یهود بوده است؟

همه می دانیم خود یهودیان در توراتی که هزاران بار درآن دست برده اند می دانند که حضرت ابراهیم علیه السلام از جور نمرودیان زمان به فلسطین مهاجرت نمودند واگر مبداء تاریخ را هم زمان آن پیامبر اولوالعزم در نظر بگیرم بازهم نتیجه این است که ایشان زاده فلسطین نبوده اند بلکه ایشان از جور وستم به ستوه آمدند وبدآنجا مهاجرت نمودند.

آن هم نه برای تصرف زمین فلسطینیان چراکه همه می دانیم حضرت یعقوب علیه الرحمه هنگام نزاع بنی اسرائیل با ساکنان بومی کنعان آنان را مورد سرزنش قرار داد که اینجا سرزمین ما نیست وحق ندارید این بندگان خدا را بیازارید درحالی که همه آنان خداپرست بودند حتی ساکنان بومی فلسطین حال چرا قوم یهود خود را تنها یکتا پرستان آن زمان ومالک فلسطین می دانند این نشان از بی خردی این قوم در این زمان است وشاید گفت زیاده خواهی استعمارترکیبی این زمان که در محافل سیاسی امروزه بدان لابی صهیومسیحی گویند.

واما سخنی با کودک فلسطینی که برسینه پدرچونان خفته است که حتی بزرگان را به زمان و ایام کودکی خودمی برد

آه فرزندم من کجا خواستم که تو بمیری آخر این چکار است که باپدرمی کنی؟

قراربود تو در آغوشم بخوابی و رؤیاهای کودکانه ببینی،کجاقرارمان مرگ تو بود؟

برخیزجان پدر که سینه ام سخت تنگ آمده وطاقت اینگونه خوابی راندارد برخیز فرزند که تاب دیدن تورا بیش ازاین ندارم چشمان معصومت راکه می نگرم گوئی جهانی را برسرم خراب می کنند!!؟؟

فرزند دلبندم چشم بگشای وچون دیگر روزها برمن تبسمی کن که سخت محتاجش هستم آخر مادرت داستان دیگری از تو برایم روایت کرده است در حالی که ازچشمانش اشک وخون با هم جاری بود.

اما من از او قبول نکردم وگفتم فرشته من وتو فقط خفته است چون خیلی خسته بود،اصلا چه کسی گفت او لحظه خفتن گرسنه بوده است مگر نه این است که تو هرآن از آن هدیه ی خداوندی درکامش می ریختی؟

آه فرزندم بخواب چون دیگر نای سخن ندارم ومن نیز باید برای ساعاتی ویا ایامی بخوابم اما قبل از خفتن به خدا شکایت می کنم که گناه فرزندم چه بود که باید این گونه بخوابد؟

جان پدر آن عراقی وحتی آن ایرانی وقتی از علی اصغر حسین فرزند زهرا می گفتند نمی توانستم باور کنم که دشمن آن بزرگ تا این حد از خدا بی خبر شده باشد که با تیر سه شعبه گلویش بدرد اما امروز به چشمان خود دیدم که بازماندگان چنین قومی تورا همچون علی اصغرش از من گرفتند وامروز شعار قومش که در عزایش می گویند کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا را بسیار خوب می فهمم چون همین امر امروز سهم من وتو بود ای دلدار پدر

اخبارکامیاران

تا كنون نظري ثبت نشده است
مدت زمان ارسال نظر برای مطلب فوق به پایان رسیده است