به یاد "کاک رسول"؛ نماد ایثار در آنسوی مرزها
سردار شهید "حاج رسول حیدری»، نماد ایثار، شجاعت و وفاداری به آرمانهای انقلاب اسلامی بود که با قلبی سرشار از عشق به خدا و میهن، در سنگر دفاع از ارزشهای اسلامی و مظلومان، حتی در آنسوی مرزها لحظهای درنگ نکرد.
به گزارش واحدخبراخبارکامیاران،شهید "حیدری" همچون ستارهای درخشان در آسمان شهادت، با ایمانی راسخ و ارادهای پولادین، در راه دفاع از حریم اسلام و دفاع از مظلومان به عنوان اول دیپلمات ایرانی، حماسهآفرینی کرد و نام خود را در تاریخ پرافتخار شهیدان جاودانه کرد.
شهید حیدری نه تنها در میدان رزم یک سرباز فداکار بود، بلکه در زندگی شخصی نیز الگویی از اخلاص، سادگی و مردانگی بود، مهربانیاش با خانواده، دوستان و همرزمان و تقوایش در عمل، از او چهرهای به یادماندنی و مقدس ساخت.
کاک رسول بیادعا و سبکبال راه نورانی شهادت را طی کرد و به عنوان نخستین شهید محور مقاومت در اروپا نام خود را جاودانه کرد، کاک رسولِ داستان ما همان «حاج رسول حیدری» است که او را به نام «مجید منتظری» نیز میشناسند، در دوران دفاع مقدس با درایت، هوشمندی و ابتکار عمل در منطقه شمال غرب، یک رشته اقدامهای بازدارنده را ترتیب داد و دشمن را از دست یافتن به اهداف خود بازداشت و سالها در منطقه کردستان عراق به شناسایی و مبارزه علیه نیروهای عراقی پرداخت.
زندگی "کاک رسول" سراسر افتخار است، او در کنار دیگر همرزمانش یکهزار و ۱۰۰ لاله گلکون کفن سند افتخار برای شهرستان ملایر است، سردار عشق و آزادگی که نام و آوازهاش در آن سوی مرزها خودنمایی میکند و زیباترین خیابان شهر ویسوکو در کشور بوسنی به نام او نامگذاری شده است.
حاج رسول پرچمدار حرکتهای مردمی در انقلاب
روز اول فروردین ۱۳۳۹ بود که چشمان منتظر خانواده "ابراهیم حیدری" به نور پرفروغ رسول روشن شد و اینجا زندگی مردی از جنس ایثار و مقاومت شروع شد، زندگی که خداوند برایش متفاوتتر رقم زده بود تا برای همیشه همچون نور، روشنایی بخش مردمان این دیار و سرزمین باشد، حاج رسول دوره ابتدایی را در مدرسه پانزده بهمن در ملایر با نمرات خوب به پایان رساند، روحیه بلند رسول از همان کودکی، از او شخصیتی مردانه پدید آورد و هوش و زکاوت و رفتار مردانهاش او را از همکلاسیهایش متمایز کرد.
خانواده کاک رسول مدتی به اهواز مهاجرت کردند و او سال دوم و سوم دبیرستان را در آنجا گذراند و پس از بازگشت از اهواز، در ملایر به هنرستان فنی رفت و به ادامه تحصیل پرداخت، وی در هنرستان فنی در شهر ملایر، به رغم کمبود اطلاعات، با مطالعه کتابهای گوناگون با الفبای سیاست آشنا و از همان زمان وارد مسائل اجتماعی و سیاسی شد، سالهای آخر هنرستان حدود ۱۸ سالگی او مصادف با آغاز جرقههای انقلاب بود و از آن دسته جوانانی بود که در برپایی تظاهرات و پخش اعلامیههای امام راحل نقش فعال داشت.
پایبندی حاج رسول به دستورهای دینی و دلسوزیاش نسبت به پابرهنگان، او را جلودار حرکتهای مردمی در شهر ملایر کرد و با اوجگیری انقلاب اسلامی، او به مبارزات و فعالیتهایش علیه رژیم وسعت بخشید و بیشتر اوقات خود را صرف پخش اعلامیهها و نوارهای امام راحل میکرد.
چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب، رسول خطی نورانی از خود بر جای گذاشته، تا آنجا که پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز همچنان پرچمدار جوانان انقلابی ملایر به شمار میرفت، او قبل از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۵۸، برای خدمت به مردم مسلمان و انقلابی به همدان رفت و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد، چون درملایر هنوز سپاه تشکیل نشده بود.
قاطعیت حاج رسول؛ رعب به دل دشمنان انداخت
کاک رسول در سال ۱۳۵۹ به همت چند تن از دوستان انقلابیاش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملایر را تشکیل داد و نیروهای انقلابی و متعهد شهر ملایر را جذب سپاه کرد، قاطعیت انقلابی رسول، در دل عوامل ضد انقلاب و عناصر فاسد رعب و وحشت زیادی انداخت، به دنبال غائله کردستان و تحرکات گروهکهای ضد انقلاب با چند تن از دوستان خود داوطلبانه به سوی کردستان رفت و در شهر پاوه به مبارزه علیه ضد انقلاب مشغول شد و در آزادسازی بایگان حماسه میآفریند.
پس از شروع جنگ تحمیلی، کاک رسول برای دفاع از آرمانهای انقلاب راهی جبهههای حق علیه باطل میشود و بارها در عملیاتهای مختلف شرکت کرد و مجروح شد، در یکی از مرخصیهایش در سال ۱۳۶۰ با دختری پارسا و پاکدامن ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند بود.
کاک رسول مدتی در جبهه گیلان غرب و سرپل ذهاب با نیروهای متجاوز عراقی جنگید و در این محور چندین طرح عملیاتی را برای ضربه زدن به دشمنان ترسیم و خود نیز در این عملیاتهای تهاجمی فعالانه شرکت کرد.
سال ۱۳۶۳ با درایت، هوشمندی و ابتکار عمل در منطقه شمال غرب، یک رشته اقدامهای بازدارنده را در مقابل دشمن ترتیب داد و سالها در منطقه کردستان عراق، به شناسایی و مبارزه علیه نیروهای عراقی پرداخت، او یک بار در کردستان عراق از ناحیه کمر سخت مجروح شد و از آنجا که وسایل جراحی گیر نمیآمد، با صبر و تحمل بالا، تن به عمل جراحی بدون بیهوشی داد.
وی در طول هشت سال دفاع مقدس، حدود ۶۵ ماه در جبهههای جنوب، به ویژه غرب به خدمت خالصانه پرداخت و در شمال عراق تا عمق خاک عراق نفوذ کرد و گاهی در شناساییها تا مرز سوریه پیش میرفت.
کاک رسول؛ اول شهید دیپلمات ایرانی
هشت سال جنگ تحمیلی که تمام شد، کاک رسول برای تکمیل تحصیلاتش وارد دانشگاه امام حسین(ع) شد و در رشته علوم سیاسی به تحصیل پرداخت، سال آخر تحصیل، جنگ بوسنی و هرزگوین آغاز شد، در این میان کاک رسول به عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی به بوسنی مامور و در شهر ویسوکو از بوسنیای مرکزی، مشغول خدمت شد.
همسرش در این باره میگوید: جنگ که تمام شد، گفتم نفس راحتی میکشیم و تازه زندگی مشرکمان را شروع خواهیم کرد، ترم آخر کارشناسی رشته علوم سیاسی بود که صحبت حضور در بوسنی و هرزگوین به میان آورد، از این حرفش شوکه شدم، من و مادر ایشان راضی نمیشدیم، اما او معتقد بود ما مسلمانیم و باید به داد مسلمانان برسیم و در نهایت با رضایت من و مادرش دانشگاه را رها کرد و به بوسنی رفت.
کاک رسول با انبوهی از تجربیات انقلابی و رزمی خود، در آن سوی مرزها و در کشور بوسنی منشاء خدمات ارزشمند برای مردم بیپناه، به ویژه قشر جوان و مشتاق این کشور شد، او با منش، کردار و اخلاق خود، فرهنگ دینی را در بین مردم بوسنی منتشر کرد.
کاک رسول پس از سالها مجاهدت و تلاش در راه حق، نوزدهم خردادماه سال ۱۳۷۲ مصادف با روز عید غدیر، در کشور «بوسنی و هرزگوین» در حال عبور از جادهای به اسارت کرواتها درآمد و در سن ۳۲ سالگی به مقام والای شهادت نائل شد.
او قبل از حرکت با مادرش که سیده بود، تماس تلفنی گرفت و ضمن تبریک عید به ایشان با حالتی روحانی با همه خداحافظی کرد، پس از مقاومت شجاعانه در آنسوی مرزها به فیض عظیم شهادت نایل آمد و به بزرگترین آرزوی خود رسید.
کاک رسول در بیانات رهبر فرزانه انقلاب
مقام و منزلت شهید "رسول حیدری" ملقب به کاک رسول آنچنان والاست که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود خطاب به خانواده شهید حیدری میفرمایند: «ما دلمان برای از دست دادن این عزیز و سایر عزیزان میسوزد، لکن سعادتی از این بالاتر نیست و نمیشود که جوانی برود داخل میدان و شهید شود، من بارها گفتهام میدان بوسنی، جنگ اسلام و کفر تنها نیست، بلکه از این بالاتر است، دروازه ورود به غرب و اروپا است، آنجا مسألهاش بالاتر از جنگ عراق و ایران است.
ایشان ادامه میدهند: «کسی که برود آنجا و محیط امن خانواده را رها کند، مقامش خیلی بالاتر است، خداوند به او و به شما هم اجر بدهد، البته دلهای شما ملتهب است، خداوند این داغ را کم کند و اجر به شما عطا کند».
کاک رسول تا زمانیکه جان در بدن داشت دست از دفاع از مظلوم و کمک به همنوع خود نکشید، فرمانده شجاعی که در تمامی مراحل زندگی در حال مبارزه بود و چه زیبا در نامه به فرزندش میگوید: "میدانم که دوست داشتی من در کنارت باشم، اما اگر قرار بود همه باباها در کنار فرزندانشان بمانند، چه کسی به داد این مردم مظلوم برسد».
«مهدی حیدری» فرزند شهید حیدری میگوید: با مادرم به شهر سربرنیتسا رفته بودم، در کنار قبرستان ایستاده بودیم، قبرستان سوت و کور بود و شخصی مشغول شرح واقعه جنگ بوسنی برای عدهای بود، صبر کردم تا همراهانش کمی دور شدند و از او پرسیدم آیا در زمان جنگ بوسنی، ایرانیان نیز در بوسنی حضور داشتند، آیا ایرانیان به مردم بوسنی کمک کردند؟ او گفت: ایرانیان کمکهای خوبی به مردم ما داشتند، برادر من که در جنگ بوسنی به شهادت رسید، نامش "حسین" بود.
او میافزاید: شنیدن این سخن من را به فکر فرو برد که باید کاری کنم تا حضور ایران در جنگ بوسنی بیان و در یاد مردم بوسنی زنده شود.
دلاورمردی شهدا باید تبیین شود
فرزند شهید حیدری ادامه میدهد: ماه رمضان سال ۹۵ بود، خانمی من و مادرم را برای افطار دعوت کرد، یک سبد مُهر آورد و گفت این مُهرها را زمانی که با همسرم به عراق رفته بودیم، خریداری کردم، او به هر نفر یک مُهر تازه داد و به من مُهری داد که قبلا بر روی آن نماز خوانده شده بود، پس از تمام نماز مُهرها را از همه گرفت و در سبد گذاشت و رو به من کرد و گفت: مُهری که با آن نماز خواندی را نزد خود نگه دار، این مُهری است که پدرت آخرین نمازش را بر روی این مُهر خواند و من آن را سالهاست نگه داشته بودم تا به دست تو برسانم.
یکی از همرزمان شهید حیدری نیز میگوید: دی ماه سال ۱۳۶۲ بود، گروههای ضد انقلاب با پشتیبانی رژیم بعث عراق و استکبار جهانی مناطق کردنشین ما را که مردمی نجیب، زحمتکش و وفادار به نظام بودند، مورد هجوم قرار میداد و هر روز یکی از شهرها و روستاهای ما را اشغال و تعداد زیادی از مردم و نیروهای بسیجی، سپاه و ارتش را به شهادت میرساندند.
«محمد فتحی» ادامه میدهد: در این شرایط سخت با درخواست فرماندهان سپاه منطقه ۷ باختران (کرمانشاه) و قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) برای کمک نیرو از قرارگاه شهید بروجردی به فرماندهی محمد صادق زیدی(اهل کوهدشت خرم آباد) برای پاکسازی مناطقی در اطراف کامیاران را داشتند.
وی میافزاید: این ماموریت دو روز طول کشید، در روز سوم که گردان پایان ماموریت را با موفقیت به فرمانده قرارگاه اعلام کرد و درخواست برگشت به مقر را داشت، از گردان خواسته شد فعلا در محل ماموریت بمانند و منتظر دستور بعدی باشند، بعد از مدتی از پیشمرگان کُرد آمدند و اطلاع دادند که گردان نمیتواند برگردد، چون دشمن در ارتفاعات کوههای اطراف روستا مستقر شده و گردان در محاصره است.
حاج رسول از دشمنان هراسی نداشت
فتحی میگوید: گردان با شرایط پیش آمده توجیه و وضعیت اضطراری اعلام شد، نیروها در قالب تیمهای پنج نفره سازماندهی و در اطراف روستا مستقر و منتظر شدیم، حدود ساعت چهار بعدازظهر بود که پیک قرارگاه اطلاع داد فرمانده گردان برای حضور در جلسه با نیروهای اطلاعات عملیات در ساختمان پشتیبانی حضور بهم رسانند، بعد از رصد نیروهای مستقر در اطراف روستا عازم محل جلسه شدم که به محض رسیدن به نیروهای اطلاعات عملیات با دیدن «حاج رسول حیدری» روحیهام دوچندان شد، تا آمدم حاج رسول را صدا بزنم، با دست به علامت سکوت مرا هوشیار کرد که یعنی من اینجا حاج رسول نیستم.
او ادامه میدهد: وقتی برای روبوسی به او نزدیک شدم، در گوشی به من گفت سید حسینی هستم، آنجا بود که راز علامت سکوت حاج رسول را متوجه شدم، یک رفتار اخلاقی جالب از شهید حاج رسول در آن شرایط سخت دیدم و به بزرگی وی بیشتر آشنا شدم.
همرزم شهید حیدری تاکید میکند: بخاطر آن علامت سکوت در جمع نیروها از من که سن و سالم خیلی کمتر از او بود، عذرخواهی و دست من را در دست یکی از پیشمرگان کُرد که صورت خود را با چفیه پوشانده بود، گذاشت و گفت مواظب این همشهری ما باش، ما همه سفارشات سید حسینی(حاج رسول) را عملی و بدون درگیری با نیروهای دشمن که در اطراف کوههای روستا مستقر بودند، انجام دادیم و از محاصره خارج شدیم.
و ۱۹ خرداد مصادف با سی و دومین سالگرد شهادت "حاج رسول حیدری" فرمانده بزرگ ملایری در دوران دفاع مقدس است که در کارنامه خود فرمانده گردان برونمرزی قدس و فرمانده تیپ نامنظم قدس راه عهدهدار بوده است.
متن وصیتنامه شهید "حاج رسول حیدری" به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«إِنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَی کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَی» سوره طه، آیه ۱۴
با سلام و درودهای فراوان به پیشگاه صاحب الامر ولیعصر آقا امام زمان سلام الله علیه و با درود بسیار بر روح پاک و طیب بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آقا امام خمینی و با نثار خالصانهترین احترامات و سلام فراوان به پیشگاه، ولی امر مسلمین حضرت آیتالله خامنهای حفظ الله و با نثار زیباترین سپاسها به پیشگاه ارواح طیبه شهدای اسلام از آغاز تا کنون.
با سلام اینجانب «رسول حیدری» فرزند ابراهیم متولد ۱۳۳۹ در کمال سلامتی جسم با استعانت از درگاه حضرت حق باریتعالی وصیتنامه خویش را به تحریر در میآورم. انشاالله مورد قبول درگاهش باشد.
فلاسفه و حکما بر این قائلند که فصل بین انسان و حیوان ناطقیت انسان است. (الانسان حیوان ناطق)، ولی فصل و تمایز بین انسانها با حیوانات و حتی انسانها با یکدیگر در دو جهت است، داشتن درد و غم غربت و فراق، فرق بین انسان و حیوان درد داشتن و صاحب درد بودن است.
به گفته شهید مطهری(ره) درد انسان فقط درد خداست، درد دوری از حق است و میل بازگشت به قرب حق و جوار رب العالمین است...
و اما درد ما درد اسلام است، درد مظلومیت حسین(ع) در کربلاست، درد نامردیهای روا داشته در حق مولایمان علی(ع) است، درد ما درد اسارت جانکاه میلیونها مسلمان است، درد ما درد دوری از حق است…
در طی مدت ۱۲ سال گذشته در حال و هوای سالهای سیراب شدنمان از سرچشمه عشق و محبت همیشه از خداوند خواسته بودم شهادت را نصیبم کند، هر چند که یارای پرواز با پرستوها را داشتم، اما پای بسته در آشیان خاکی درماندم و حالا خدایا شکوه ندارم تو بزرگتر از آنی که من حقیر از رحمت تو نومید باشم، تو غفور و بخشندهتر از آنی که من در زیر بار معاصیها نا امید شوم، ولی پروردگارا هر چه هست قَسَمت میدهم به تنهایی علی(ع) و به مظلومیت حسن(ع) و به خون حسین(ع) مرا در جوار رحمت خود بپذیر.
خدایا تو خود میدانی که درد استغاثه مسلمانان، درد نوامیس بر باد رفتهمان و زنان به بردگی برده شده مان مرا به قیام فرا میخواند، تو خود یاریام ده و یاد و ذکر خود را بر من مستولی بخش، و قلبم را از ایمانت اطمینان بخش.
ایرنا