آزاده کامیارانی در گفتگو با نوید شاهد:
وحدت در اسارت؛ مقاومت رزمندگان شیعه و سنی در دفاع از وطن
طاهر وفایی فرزند شایسته کامیاران و آزاده اهل تسنن و جانباز ۲۵ درصد، از رزمندگانی است که در دوران دفاع مقدس به اسارت نیروهای بعثی درآمد. او در گفتوگو با نوید شاهد از خاطرات، شکنجهها، مقاومت و همدلی میان رزمندگان شیعه و سنی و شهدای غریب در اسارت سخن می گوید.
به گزارش واحد خبراخبارکامیاران،در هفته وحدت، روایت طاهر وفایی یادآور درسهای ارزشمند همبستگی و ایستادگی است. وفایی که در عملیات نهر عنبر به اسارت دشمن بعثی درآمد، نهتنها با شکنجهها و فشارهای طاقتفرسا روبهرو شد، بلکه شاهد تلاش دشمن برای ایجاد تفرقه میان رزمندگان شیعه و سنی بود. مقاومت و همدلی میان اسرا، نمونهای روشن از وحدت در دفاع از وطن است. او همچنین از شهدای غریب کردستان و روحانیون شهید سخن میگوید که جان خود را در راه اعتقاد و میهن فدا کردند و نشان میدهند دفاع از وطن فراتر از تفاوتهای مذهبی و قومی است.
طاهر وفایی، آزاده و جانباز ۲۵ درصد، از رزمندگان کردستان در دوران دفاع مقدس است. او در تیرماه ۱۳۴۵ متولد شد و در خرداد ۱۳۶۵ به سربازی رفت. تنها دو سال بعد، در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۷ در جریان عملیات نهر عنبر به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد. روایت 3 سال اسارت او، شکنجهها و مقاومتها، بخشی از تاریخ ناگفته آزادگان ایرانی است.
آغاز اسارت در نهر عنبر
وفایی میگوید پس از ۹ ساعت مقاومت در منطقه نهر عنبر، همراه دیگر رزمندگان به اسارت درآمد. عراقیها او و همرزمانش را به الاماره منتقل کردند؛ جایی که نخستین شکنجهها آغاز شد. باتوم و شلاق، استقبال اولیه دشمن از اسرا بود. در سولههای الاماره شرایط طاقتفرسا حاکم بود؛ گرما، گرسنگی و تشنگی، آنقدر فشار آورد که دوستانش او را بیجان پنداشتند.
انتقال به زندان الرشید و اردوگاه الرمادیه
پس از سه روز، اسرا را با ماشینهای آبپاش شستند و در شهر الاماره گرداندند؛ مردم برخی نان و آب میدادند و برخی با چوب و سنگ میزدند. سپس به زندان الرشید منتقل شدند و پس از آن، اردوگاه الرمادیه. در هر مرحله، تونل کتککاری و شکنجه انتظارمان را میکشید. بعثیها میخواستند روحیه رزمندگان را بشکنند، اما مقاومت آنها مثالزدنی بود.
زندگی در اردوگاه؛ آموزش و همدلی
وفایی روایت میکند که پس از مدتی با ورود صلیب سرخ جهانی، شرایط کمی تغییر کرد. اسرا موفق شدند نامهنگاری کنند و از خانوادههایشان باخبر شوند. صلیب سرخ کتابهای درسی و داستان آورد و همین سرآغاز کلاسهای آموزشی شد. یکی از اسرا زبان انگلیسی آموزش میداد و وفایی نیز به دوستان بیسواد خواندن و نوشتن فارسی یاد میداد. در اوقات فراغت، اسرا با کاردستی و مطالعه، روحیه خود را زنده نگه میداشتند.
شکنجههای بعثی در الرشید
وی درباره ورود به زندان الرشید میگوید: تونلی از بعثیها در دو طرف درست کرده بودند و ما باید از آن میگذشتیم؛ هر قدم با سیلی و ضربه همراه بود. پس از ورود به زندان، اسیران شیعه و سنی و پیروان دیگر مذاهب کنار هم بودند. بعثیها میخواستند میان ما اختلاف بیندازند، اما ما با همدلی، شکنجهها را تحمل کردیم.
وحدت شیعه و سنی در جبههها
وفایی میگوید: من در حین دفاع از آب و خاک وطن به اسارت درآمدم. آن زمان سرباز وطن بودم و وقتی مناطق غربی کشور مورد هجوم دشمن بعثی قرار گرفت، وظیفه ما حضور در جبهه بود. سربازان در آن ایام بهویژه در مناطق غربی بیشتر اهل تسنن بودند و در کنار برادران سپاهی، ارتشی و بسیجی میجنگیدند. هیچگاه مذهب ملاک دفاع از میهن نبود. وطن مال همه ما بود و شیعه و سنی برای دفاع از آن جان میدادیم. حتی در اسارت نیز همین همدلی وجود داشت.
به گفته او، نیروهای بعثی از این وحدت بسیار ناراحت بودند و تلاش میکردند میان اسرا تفرقه بیندازند. در ایام سوگواری برای امام حسین(ع) و نیز ماه ربیعالاول که میلاد پیامبر اسلام(ص) بود، ما و برادران اهل تشیع به عقاید یکدیگر احترام میگذاشتیم، اما عراقیها حتی اجازه نمیدادند نماز جماعت مشترک بخوانیم. همیشه میخواستند ما با یکدیگر درگیر باشیم، بهویژه در ماههای محرم و صفر فشار بیشتری میآوردند.
شهدای غریب در اسارت
وفایی با اشاره به کنگره ملی شهدای غریب در اسارت میگوید: استان کردستان ۲۴۶ شهید غریب دارد که بیشتر آنان اهل تسنن هستند. آنان در دفاع از آب و خاک وطن و پاکسازی مناطق غربی به اسارت نیروهای بعثی و گروهکهای ضدانقلاب درآمدند. از این تعداد، ۳۰ نفر در عراق به شهادت رسیدند و بقیه به دست گروهکها اسیر و شهید شدند.
وی میافزاید: ما حتی ۵ شهیده زن غریب در اسارت داریم. یکی از آنان خانم «ماهی شرافت ایزدی» است که همراه همسرش، ملازینالدین فخری امامجمعه روستای گازرخان کامیاران، در سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید. دشمن نتوانست در برابر روشنگری و تبلیغ اسلام و انقلاب توسط ایشان مقاومت کند و شبانه او و همسرش را به شهادت رساند. همچنین شهیدان فاطمه اسدی، فرشته باخوشی، خدیجه شامحمدی و ناهید کرجو از جمله زنان شهید در اسارت هستند.
خاطرهای تلخ از سولههای الاماره
وفایی یکی از تلخترین خاطرات خود را اینگونه بازگو میکند: در اسارت در سولههای الاماره، گرمای ۵۲ درجه تابستان و نبود آب، ما را از پا انداخته بود. تنها یک تانکر ۲۰۰۰ لیتری آب وجود داشت که شیر آن بسته بود. مجبور شدیم با پوتین یکی از بچهها از سوراخ تانکر آب برداریم و به زخمیها برسانیم. همان موقع، هنگام تقسیم نان، بعثیها تیراندازی کردند تا ما را پراکنده کنند. بسیاری از بچهها که از گرسنگی و زخم بیهوش بودند، همانجا به شهادت رسیدند. یکی از شهدا درست کنار من بود؛ تیری به سرش خورد و در دم شهید شد. متأسفانه چون جمعیت زیاد بود، نامش را به خاطر ندارم. وقتی پیکرش را بیرون بردیم، اجساد زیادی در آنجا بود؛ برخی سالها بعد بازگشتند و تعدادی همچنان جاویدالاثر هستند.
روحانیون شهید کردستان
وفایی شهدای غریب کردستان را «شهدای خاص» میداند و میگوید: ما ۱۳ شهید روحانی داریم که به ندای امام لبیک گفتند. گروهکهای ضدانقلاب شبانه آنان را از منزل بیرون کشیدند و به شهادت رساندند. این روحانیون و دیگر شهدا باور داشتند که دین اسلام، کشور و انقلاب برای همه یکسان است و همین ایستادگی، آنها را هدف کینهتوزی دشمن کرد.
نوید شاهد